حامد قدوسی متنی نوشته است و در نقد بالاترین سخن گفته است. خوانندهای وبلاگش نظر دادهاند و بر سر بالاترین و کاربرهایش کوبیدهاند. این نوشته و نظرات مرجوع به آن انگیزهٔ اصلی نوشتن این متن شد، چون نه حامد هر کسی است نه خوانندههای وبلاگش. معمولاً بینندههای وبلاگ حامد از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاههای خوب داخل و خارج کشور هستند و تامل کردن در نظرات آنها ارزشش را دارد.
از خود متن حامد شروع میکنم. حامد مسخره کردن دختران بسیجی جلوی سفارت انگلیس را بی اخلاقی خوانده است و آن را شبیه به بی اخلاقی در آن طرف دانسته است. حامد از این بی اخلاقی حیرت زده و شرمسار شده است. شخصاً این لینک را ندیدم و نظرات پای آن را نخواندهام. ولی حرف حامد را قبول میکنم و فکر میکنم که بالاترینیها خیلی قیافهٔ این خواهران بسیجی را مسخره کردهاند.
حالا کمی عقبتر برگردیم و انگیزه این تجمع را دوباره یادآوری کنیم. این خواهران خواهان بازگرداندن آرش حجازی به عنوان قاتل ندا آقا سلطان هستند و از سازمان اطلاعات انگلیس به عنوانه طراح قتل ندا یاد میکنند.
اولین واکنش شما به این خبر چیست؟ به این خواهران بسیجی میخندید؟ فکر میکنید که شستشوی مغزی شدهاند؟ فکر میکنید دستور ما فوق را انجام میدهند، یا فکر میکنید که به این اعتقاد دارند که قاتل شخص آرش حجازی است؟ یا به عنوان یک فرض دیگر فکر میکنید که به خاطره پول دست به این تجمع زدهاند؟ در هر صورت این موجودات یا قابل ترحم هستند (ساده باورند)، یا مزدورند. به همین دلیل است که ناخوداگاه این آدامها به دلیل پوشاندن حق (به هر دلیلی) تبدیل به یک سری موجودات بی احترام میشوند. در حقیقت این توهینها از خود این آدمها سرچشمه میگیرد. چون آنها هستند که به شعور فکری و حتا بصری دیگران توهین میکنند. این توهینها که کاربران میکنند در حقیقت حاوی یک مکانیسم دفاعی است. در ضمن روحیه طنز آدمها نشان از سالم بودن روانشان دارد و قیافه گرچه اگر زیباتر باشد، با خودش جذبهٔ همراه با احترام میاورد، ولی زشت بودن منجر به بی احترامی نمیشود.
اگر فردی مثل احمدی نژاد زیاد مورد تمسخر و توهین قرار می گیرد دقیقا به این دلیل است که خود این توهینها را برای خودش فراهم می آورد. کسی نمی تواند بگوید که ایشان هر کاری می خواهد بکند، بکند، شما مردم فقط حق دارید نقد جدی بر ایشان بکنید (تازه آن را هم نمیشود کرد آشکارا). کسی که میپذیرد وارد سیاست شود، باید از قبل پیه هر نوع انتقادی را به خودش بمالد.
در قسمت دیگری از متن حامد گفته است که لینکهای خوب داغ نمیشوند و لینکهای بد بالا میآیند. باید بگویم که در بالاترین قرار است دموکراسی مجازی را تمرین کنیم. من هم ناراحت میشوم وقتی که لینکهایی که من میگذارم یا به آنها رای میدهم بالا نمیآیند چون به نظرم مهمند ولی لینکهای دیگری بالا میآیند که به نظرم مهم نیستند.آنچه که از نظر من مهم است میتواند از نظر دیگران مهم نباشد و بر عکس. در دنیا قرار است همه آزاد باشند و تصمیم بگیرند.
کامنتها اما خیلی بیشتر افراطی است. یکی گفته است که دنیا پر از احمق است، و این را در نقد بی اخلاقی نوشته است. دیگری گفت است که هر دو طرف افراطیاند و در دو طرف جبهه. نفر بعد گفته است : اشتباه بزرگی هستش که فکر کنیم دیدگاه همه مثل ماست و آن دیگری که نوشته است : برای من از اول قبول کردن اینکه این همه آدم با شعور و با اخلاق جمع شده اند تا امور جامعه را اصلاح کنند عجیب بود و باز یکی دیگر که گفته بالاترین از قبل از انتخابات و جنبش سبز هم بی اخلاق بوده است. در تمامی این کامنتها یک چیز مشترک است و آن اینکه ما خود را از عموم کاربران بالاترین بالاتر میدانیم و معیار اخلاقی برای ما، یعنی مرز اخلاق و بی اخلاقی کاملا مشخص است.
مرزهای اخلاق برای من شخصاً ثابت نیستند و دائم در تحولاند. در ایران از نظر عدهای بی حجابی بی اخلاقی است و از نظر عدهای دیگر نیست. در ایران فحش دادن به هر ترتیبی بی اخلاقی محسوب میشود (و همه هم این بی اخلاقی را میکنند) و در بسیاری جوامع آزاد این بی اخلاقی نیست و همه جا به کار میبرند (تا وقتی که توهین به کسی نباشد). از این مثلها بسیار است. حتا میتوان نمونه های بسیاری را فرض کرد که وجود ندارند ولی میتوانند یک روز به وجود بیایند. مثال حجاب را در نظر بیاورید. کمی دورتر برویم. جامعهای را در نظر بگیرید که همه در آن برهنه هستند. از روز اول عمرشان تا روز آخر. در این جامعه نپوشیدن لباس و نپوشانیدن عورت بی اخلاقی نیست، ولی در عصر ما این بی اخلاقی است. به همین خاطر است که من عبارت اینکه بالاترین زرد شده است را راحتر میتوانم هضم کنم تا در بالاترین بی اخلاقی رواج دارد.
من بالاترین را دوست دارم و اگر این جنبش به جایی برسد، به نظرم رهبران اصلی آن کاربران بالاترین بودهاند. کسی نقش خبررسانی بالاترین و بالا بردن سطح اطلاعات کاربران ایرانی را نمیتواند انکار کند. این کاربران بالاترین هستند که همیشه برای تجمع بعد برنامه ریزی می کنند یا اگر تصمیمی گرفته شده است آن را تکثیر میکنند. بر خلاف آن دوست عزیزی که آنها را احمق و بی اخلاق میدند، من فکر میکنم نه تنها بالاترینیها این چنین نیستند بلکه کل جامعه ایران پیشرفت بزرگی در زمینه تحمل مخالف و با اخلاق بودن کرده است. بالاترینیها به خوبی میدانند کجا از رهبران خود حمایت کنند و کجا به آنها تذکر دهند (این را به خوبی در بر خورد با موسوی میتوان مشاهده کرد).
جنبش سبز به کسی تعلق ندارد. مال همه است. مثل انقلاب آن را مصادره نکنید و خط و مرز برایش تعیین نکنید که جریان اصلی بالاترین (یعنی بی اخلاقی به قول حامد) باید ازش جدا بماند. ژورنالیستی از آلمان شرقی پس از فرو ریختن دیوار گفته بود: مشکل اصلی دیوارهایی است که در ذهن ماست. مشکل ما هم با فرو ریختن دیوار جمهوری اسلامی حل نمیشود اگر ذهن ما حاوی این دیوار خود بزرگ بینی و انحصار طلبی باشد.
نوشتهشده در اجتماعی, سیاسی
برچسبخورده با بالاترین، جنبش سبز